5- تاسیس شرکت تعاونی « روزی دهشاهی » :
در سال 1329 ه.ش به منظور تامین هزینه های جاری مسجد نو و برگزاری مراسم جشن و سوگواری و مناسبت های دینی و نیز تامین بخشی از نیاز های مدرسه دخترانه و کودکستان با ابتکار و تلاش مرحوم آیت الله فومنی شرکت تعاونی « روزی دهشاهی » تاسیس شد . بواسطه تبلیغات فراوانی که از سوی موسسین این شرکت در مسجد نو و خیابان های اطراف بعمل آمد ، طرح ، از طرف مردم مورد استقبال فراوان قرار گرفت و توانست از این طریق ، بخش قابل توجهی از نیاز های مالی مسجد نورا تامین نماید . علاوه بر این بدنبال کمک های قابل ملاحظه ای که انجام شد ، آن مرحوم به کمک دیگر برادران اتحادیه دینی توانستند ضمن تکمیل و گسترش فضای مسجد نو اقدام به تاسیس مدرسه پسرانه نیز بنماید .
این شرکت تعاونی که اساسنامه آن در کتاب ستم ستیزان نستوه مندرج است ؛ توسط برخی از متدینین و اعضاء اتحادیه دینی تشکیل و مقرر شد هر یک از اعضای شرکت ، روزی دهشاهی که نیم ریال است را به صندوقی که در منزل و یا درب مغازه خود برای این منظور نصب کرده اند بیندازند و سر هر ماه ماموری که انتخاب شده بود صندوق ها را باز کرده و موجودی را برداشته و رسید بدهد و مجددا صندوق را پلمپ نماید .
انعکاس این طرح در سطح منطقه و استقبال پر شور مردم از آن و افزایش توان مالی دست اندرکاران مسجد نو که موجبات گسترش فعالیت ها مسجد نو ، اتحادیه دینی و مدارس گردیده بود ، مورد توجه ساواک نیز قرار گرفت . ساواک توسط منابع نفوذی خود در تلاش بود تا گزارشی از اجرای این طرح و میزان مبالغ جمع آوری شده در هر ماه ، تهیه و جهت مقابله ، اقداماتی صورت دهد .
در بند 7 اساسنامه شرکت چنین آمده است : « عائدات این شرکت آنچه و هر چه هست در هر زمانی که باشد فقط برای مصارف لازمه مسجد نو و نیز در مواقع لزوم انعقاد مجالس جشن و سخنرانی های دینی و چاپ نشریه ها و کتب سودمند دینی و بیش از هر چه برای تعلیم و تربیت دینی اطفال از دختر و پسر که تاسیس کودکستان و دبستان و امثال آن بشود و بجز مصارف نامبرده به هیچ وجه من الوجوه هیچ فردی را به هیچ عنوانی حق تصرف در وجوه موجوده این شرکت نبوده و نخواهد بود . »
علی ای حال تاسیس شرکت تعاونی ، وسیله ای بود برای گسترش فعالیت های اجتماعی و فرهنگی مرحوم آیت الله فومنی و توانستند از قبل این منبع مالی قابل توجه ، هر چه بیشتر و قاطع تر در رسیدن به اهداف عالیه خود همت و جدیت بعمل آورند .
6- تاسیس دبستان نو ویژه پسران :
در جهت رسیدن به نیات خیر خواهانه فرهنگی مرحوم آیت الله فومنی ، آن مرحوم به کمک اعضاء اتحادیه دینی و تامین زمین برای احداث یک باب مدرسه پسرانه توسط مرحوم فخارزاده و وصول همیاری مردمی از طریق صندوق های روزی دهشاهی ، موفق شدند دبستان پسرانه را بنا نمایند . این مدرسه در انتهای خیابان لرزاده واقع بود و بدین ترتیب پایگاه فرهنگی و مذهبی دیگری در اختیار فرزندان مسلمان قرار گرفت . در این دبستان علاوه بر تدریس برنامه های آموزش و پرورش ، تعالیم اسلامی هم تدریس می شد . در حال حاضر این مدرسه تحت نظر آموزش و پرورش به فعالیت خود ادامه می دهد .
7- احداث مسجد نو شماره 2 :
در حدود سال 1339 ، مرحوم آیت الله فومنی به فکر افتادند تا برای مردم متدین انتهای خیابان لرزاده که در حوالی محلشان فاقد مسجد بودند ، مسجدی بنا نمایند . در این خصوص تصمیم گرفتند در طبقه فوقانی دبستان پسرانه ، اقدام به بنای مسجد نمایند . احداث و بنای این مسجد ابتدا از بودجه شرکت تعاونی ، تامین شد و سپس با کمک و مساعدت مسلمانان خیر ، ساختمان مسجد به اتمام رسید و ضمن اینکه محلی برای تبلیغات اسلامی و تجمع مومنین محل گردید ، از طرفی برای دانش آموزان نیز بعنوان یک سالن سخنرانی مورد بهره برداری قرار گرفت .
- فعالیت های سیاسی و اجتماعی : مرحوم آیت الله فومنی در تقسیم بندی موضوعات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ، اولویت اول را به مسائل فرهنگی میدادند و برنامه ها و اهداف خود را بر محمور موضوعات فرهنگی ، متمرکز می کردند . فعالیت هایی را که در صفحات قبل بر شمردیم ، نشانگر عزم و جدیت ایشان در این مسیر می باشد . بدنبال سرنگونی رژیم دیکتاتوری رضا خان در 1320 ه.ش و به سلطنت رسیدن محمد رضا ، فضای عمومی کشور ، بخصوص اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی کشور ، تا حدود زیادی با و شرایط مساعدی برای ظهور و بروز دستجاب و احزابو گروههای سیاسی مختلف ، مهیا نمود . در این آشفته بازار ، احزاب ملی گرا ، وابسته به دولت های غربی و شرقی ، توده ایها و سلطنت طلبان وابسته به دربار به رقابت و کشمکش های حزبی و گروهی می پرداختند و ظهور فدائیان اسلام در اواخر دهه 20 با انگیزه و هدف مقابله با جریانات ضد اسلامی که بدلیل شرایط فوق بطور گسترده ای در سطح کشور شیوع یافته بود ، به این تنازعات و برخورد ها شدت بخشید . مبارزات مرحوم آیت الله کاشانی و دکتر مصدق ، با دربار و مسئله نهضت ملی نفت و نهایتا اختلاف میان رهبران نهضت ( کاشانی و مصدق ) و وقوع کودتای 28 مرداد 32 و سرنگونی دولت مصدق و ... ، در برابر دیدگان تیزبین و ژرف مرحوم آیت الله فومنی قرار داشت ، اما ایشان بدون آن که وارد دسته بندی های سیاسی و حزبی شود ، در عین حمایت از جریانات اسلامی ، همچون فدائیان اسلام و مرحوم آیت الله کاشانی و مخالفت با گروه ها و احزاب ملی گرا و توده ای و ارشاد و هدایت مردم جهت شناخت ماهیات احزاب و گروه ها ، روش و مسیر فرهنگی و تربیتی خود را فراموش نکرده و با تلاش بی شائبه خود ،پی ریزی مبانی صحیح اعتقادی و اسلامی مردم مسلمان را ادامه می داد .
پس از حوادث کودتای 28 مرداد سال 32 و محاکمه و تبعید دکتر مصدق و خانه نشین شدن مرحوم کاشانی و برقراری حکومت نظامی و بخصوص پس از ترور نا موفق حسین علاء که منجر به دستگیری ، محاکمه و اعدام شهید نواب صفوی و یارانش گردید ، جو خفقان ، وحشت و سرکوب در سر تا سر کشور حاکم شد . وجود چهره ای چون تیمور بختیار که به عنوان فرماندار نظامی تهران و بدنبال آن در پی تاسیس ساواک در سال 1336 و قرار گرفتن بختیار در راس آن ، این جوارعاب و وحشت و شکنجه تشدید و فریاد ها ، مخالفت ها و اعتراضات فروکش نمود . جو خفقان امکان هر نوع فعالیت عملی و مقابله مستقیم با حکومت را از نیروهای مذهبی و ملی ستانده و در چنین شرایطی ، مرحوم آیت الله فومنی درپی انجام رسالت دینی و اسلامی خود ، مخالفت ها و اعتراضاتی به برخی سیاست های رژیم بعمل می آورد . اولین اسناد مربوط به ایشان که بدلیل سخنان صریح و بی پرده حساسیت ماموران حکومت نظامی را بر انگیخت ، حاکی از این است که ایشان تابع جریانات سیاسی نبوده و بر حست تکلیف شرعی و رسالت دینی ، اقدام به مقابله با سیاستهای جاری رژیم نمودند . سخنان و بیانات آن مرحوم در ابعاد مختلف سیاسی ، نظامی ، فرهنگی ، اقتصادی ، داخلی و خارجی ، مبین جامع نگری و روشن بینی ایشان نسبت به مسائل و مشکلات کشور است . افشاگریها و روشنگریها ی مرحوم آیت الله فومنی در مسجد نو ، آنچنان مورد توجه و استقبال مردم متدین قرار گرفته بود که دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی رژیم مجبور می شوند جهت اطلاع از مواضع ، دید گاه ها و حضور مردم در مسجد نواقدام به قرار دادن منابع نفوذی و جمع آوری اخبار و گزارشات بنمایند .
در این دوران خفقان و سرکوب ، رژیم شاه که با حمایت آمریکا ، زمینه تحقق اهداف پلید ضد دینی خود را مهیا می دید ، به پیاده کردن برنامه های فرهنگی و ضد ارزشی خود اقدام نمود . در این بین مرحوم فومنی نیز هر چه زمان می گذشت و مظاهر فساد و فحشا و بی دینی در جامعه گسترش پیدا می کرد ، لحن و سخنانش صریحتر ، رک تر و بی پرده تر می شد . بر این اساس ، بدفعات توسط ماموران انتظامی و امنیتی رژیم تحت فشار و مورد آزار و اذیت قرار گرفت . ساواک بار ها ایشان را احضار کرد تا تذکرات و تهدیداتش را به آن مرحوم اعلام نماید ، اما مرحوم فومنی با صلابت و قاطعیتی که داشتند هرگز پاسخ مثبت به احضاریه ها نمی دادند و با عزت نفس و قدرت به ماموران ساواک و شهربانی می گفتند : « من نمی آیم و هر کس با من کار دارد یا به مسجد بیاید و یا با شماره تلفن من تماس بگیرد . » به یقین می توان ادعا نمود لحن کنایه ها و انتقادات و افشاگریهای مرحوم فومنی در طی دوران پس از کودتای 1332 منحصر بفرد بود . به مرور که این انتقادات و اعتراضات ، رنگ و بوی سیاسی به خود می گرفت ، ساواک نیز حساستر و شدید تر با مرحوم فومنی برخورد می کرد ؛ بطوریکه از اواسط دهه 30 تا زمان فوت ایشان در سال 43 جمعا حدود 4 بار ، توسط ساواک دستگیر گردیدند .
مرحوم آیت الله فومنی در جریان شروع نهضت امام خمینی از مدافعین و حامیان و مبلغین این حرکت بودند و هم چون دیگر روحانیون متعهد و مبارز ، ضمن هدایت و ارشاد مردم ، خود نیز در صفوف مقدم مبارزه با رژیم شاه حرکت می کردند . مرحوم فومنی پس از وقایع 15 خرداد سال 42 به همراه دیگر روحانیون پیرو مبارزه حضرت امام خمینی (ره) دستگیر شدند .
دستگیریهای مرحوم فومنی :
آیت الله فومنی در طول فعالیت های اجتماعی و سیاسی خود ، جمعا 4 بار توسط ساواک دستگیر و مورد بازجویی و شکنجه و اهانت زشت قرار گرفت . اهمیت حرکت ، سخنان و افشاگری های مرحوم آیت الله فومنی برای رژیم آنچنان حساسیت برانگیز شده بود که مسئولین و روسای ساواک از جمله تیمور بختیار و پاکروان ، مستقیما جهت باز جویی ( و به قول خودشان توجیه و تذکر ) با وی مقابله و برخورد می کردند . همانطور که از اسناد ساواک و اظهارات نزدیکان واطرافیان مرحوم فومنی نمایان است در پس هر دستگیری ، موجی از مخالفت و اعتراض از سوی اقشار مختلف مردم و روحانیون به وجود می آمد و انتقال این اعتراضات و نا خشنودی های مردمی به علماء و بزرگان ، موجبات حرکت و تلاش آنان جهت آزادی آن مرحوم می گردید . در تمام دفعاتی که ایشان دستگیر می شدند بواسطه نفوذ و اعتراض علماء بزرگی چون آیت الله العظمی بروجردی ، آیت الله بهبهانی ، آیت الله محمد تقی آملی و ... رژیم شاه مجبور به آزادی ایشان می گردید .
عنایت به حمایت های چنین بزرگانی ، نشان دهنده شخصیت بزرگ اجتماعی و دینی این عالم آگاه و بیدار است و بواسطه همان قاطعیت و صراحت در دفاع از دین است که مرحوم فومنی چنین مکانتی نزد علماء بزرگ یافته بودند .
اولین دستگیری ایشان در تاریخ 16/10/1388 و دومین دستگیری در تاریخ 2/5/1339 صورت گرفت و در هر دو مورد نیز بواسطه آقایان علماء و بزرگان روحانیت ، از زندان رهایی یافت .
سومین و چهارمین دستگیری مربوط به وقایع سال 42 یکی در تاریخ 22/2/42 و دیگری در تاریخ 10/11/42 می باشد . بدنبال موج دستگیری های روحانیون مبارز و پیرو امام خمینی ایشان نیز بدلیل سوابق مبارزاتی ، دستگیر گردیدند . علیرغم فشارها و تهدیدات ساواک مبنی بر جلوگیری از فعالیت های مرحوم فومنی ، به دلیل شروع نهضت و تحولات و حوادث مهم سیاسی در سطح کشور و آشکار شدن چهره منفور و وابسته رژیم شاه و مخالفت حکومت با اسلام و روحانیت و استقبال مردم مسلمان از هرگونه اقدام ضد رژیم ، مرحوم فومنی به انتقادات و مخالفت های خود علیه سیاست های فرهنگی و اجتماعی رژیم ، شدت بخشید و در نتیجه در تاریخ 10/11/42 مجددا دستگیر گردید . این بار نیز به واسطه حمایت های مردمی و فشار علماء و بزرگان حوزه و ترس رژیم از برانگیخته شدن احساسات مردم مسلمان ، مجبور به آزادی ایشان از زندان شدند .
- در گذشت مرحوم آیت الله فومنی :
یک عمر زندگی با سعادت ، سرافرازی و پاکدامنی و بالاخره جنبش و فعالیت ، مبارزه و پیکار ، به راستی توفیقی است که نصیب هر کس نمی شود . اما مرحوم فومنی این توفیق را به دست آورد و به مصداق « عاش سعیداَ و مات سعیداَ » سعادتمندانه زندگی کرد ، با مفاسد جنگید ، با رذائل به مبارزه برخاست و در راه پیکار با ظلم و بیدادگری بارها به زندان رفت ، ناسزاها شنید و اهانتها دید .
در نتیجه فشارهای روحی و جسمی ، سالها مبتلا به مرض قند گردید و در اواخر مبتلا به یرقان شد و در بیمارستان بازرگان بستری گردید . علیرغم تلاش پزشکان ، بیماری ایشان شدت گرفت . و در این اثنا، طبقات مختلف مردم جهت دیدار و عیادت ایشان به بیمارستان می آمدند و با خانواده وی همدلی می نمودند . مرحوم فومنی با وجود شدت گرفتن بیماری درخواست نمود به منزل منتقل شود ولی پس از چند روز بر اثر وخامت حال به بیمارستان فیروز آبادی منتقل شدند .
تقارن بیماری و فوت ایشان با ایام لیله القدر و شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ، بسیار میمون و مبارک و توفیق بود برای آن مرحوم که همچون مولایش علی علیه السلام که در مقابل دشمنان دین و کج اندیشان ثابت قدم و استوار به راه خود ادامه دهد .
جنازه مرحوم فومنی در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان از تهران تا شاه عبدالعظیم توسط چندین هزار جمعیت روزه دار بر دوش حمل گردید . مردم مسلمان جنازه آن مرحوم را با پای پیاده 12 کیلومتر بر دوش حمل کردند .
طبق وصیت مرحوم آیت الله فومنی جنازه ایشان در شب بیست و چهارم ماه مبارک رمضان به حضرت عبدالعظیم حمل و در مقبره ای که در سمت شرقی صحن مطهر قرار دارد به خاک سپرده شد .
بخاطر هم زمانی فوت ایشان با ترور عنصر وابسته رژیم ، « حسنعلی منصور » نخست وزیر ، که موجبات خوشحالی نیروهای مبارز و مردم مسلمان ایران گردیده بود ، مراسم تشییع پیکر آن مرحوم به صحنه تظاهرات و اعتراض گسترده مردم تهران علیه رژیم ، مبدل گردید و زد و خورد و درگیریهای خیابانی بین مردم و نیروهای امنیتی و انتظامی به وقوع پیوست . استقبال مردم تهران برای شرکت در تشییع جنازه ایشان آن چنان غیر منتظره و انبوه بود که رژیم نتوانست از حرکت اعتراض آمیز مردم و تظاهرات آنان جلوگیری به عمل آورد . آیت الله هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود ، در مورد اثرات مثبت فوت مرحوم فومنی در جریانات نهضت چنین می نویسد : « در این میان ، موج خبر قتل نخست وزیر رژیم ، حسنعلی منصور ، فضای سیاسی کشور را دگرگون ساخت و جوی تازه پدید آورد که گویی آمیزه ای بود از شادی ، غرور ، بهت ، نگرانی ، ابهام و نیز خشم و خشونتی جنون آسا ؛ در همین فضای نوین ، بر حسب تصادفی ، نیرو های وفادار نهضت را فرصت نمایشی با شکوه فراهم شد . به بهانه تجلیل از عالمی کهنسال و شیفته نهضت و حضرت امام ، خیل عظیم هواداران نهضت در تهران ، در حالی که به مراسم تشییع جنازه آیت اله فومنی شتافتند که زخم نخست وزیر تیر خورده رژیم ، دل های جریحه دارشان را مرهمی شده بود و در جرقه ای آشنا روزنه ای را چشم دوخته بودند که آینده ای روشن را در نگاه می نشاند . »